-
سه شنبه 1392/07/30
-
10:17
-
379 بازدید
پست چی روستا …
مثل امروز نبود ، رسانه های شنیداری ، دیداری ، فاکس و … در اذهان عمومی و افکار خطور نمیکرد.
کم سوادی و بی سوادی دامن گیر جامعه دیروز ما بود. حدود 95% مردم روستا به شغل کشاورزی و دامپروری مشغول بودند، تعدادی هم به خارج از کشور بخصوص شیخ نشینهای عربیمثل قطر و کویت جهت کار مهاجرت میکردند.
امکان ارتباط وجود نداشت. تنها آرامش دهنده ، فکر و ذکر مردم ( نــامه) بود. آن هم توسط مردی بنام مشهدی اکبر رمضون(رمضان) عبدالهی با دوچرخه 28 و خورجین روی پشت ترکی پر از نامه و کوچه های گلی.
واقعآ بزرگترها یادشون هست. در آن زمان هرکس موقع سربازیش فرا میرسید حساب بکن میخواستی بری و دیگر برنگردی، واقعآ همینطور بود تا دوسال به اصطلاح قدیمی ها (اجباری) هیچ خبری ازت نبود. فقط و فقط بوسیله نامه.
وقتی مشهدی اکبر را در کوچه خودت میدیدی میگفتی قاصدک خوش خبر آمد. (بله دیشب هم خواب دیدم که خبری می آید).
این تکه کلام مردم شده بود. دفتر کوچکی داشت آن را در می آورد، امضا و رسید نمی خواست. با لحن ملایم و متینی که داشت نامه را تحویل میداد و میگفت: ای میخواهین جواب نامه را بدید، جلدی(سریع) یه نفری که با سواده بگین تا براتون بنویسه، فردا میخام برم برازجون. همه منتظر بودند که یه نفر باسواد بیاد و نامه را بخواند.
ولی کو ؟ بالاخره پیدا یکی را پیدا میکردند نامه را برایشان میخواند، چه حال و هوایی داشت اکثرآ ابتدای نامه ها با این مضموم شروع میشد. خدمت پدر و مادر مهربانم سلام عرض میکنم، پس از عرض سلام ، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. باری اگر جویای سلامتی عزیز خود را داشته باشید صحیح و سالم هستم و هیچ ملالی نیست و … مشهدی اکبر در زمان 8 سال دفاع مقدس نقش مهمی در رساندن خبرهای حال و احوال رزمندگان روستا به خانواده هایشان را ایفا میکرد.
این بزرگوار در این چند سال تمام نامه ها را با موتورسیکلت ابتدا (رکس) بعد شد (70) جابجا میکرد. اگر اشتباه نکنم ایشان هنوز هم موتور 70 را دارد.
مشهدی اکبر برای امرار و معاش زندگیش مغازه ای هم داشت که علاوه بر کارهای پستی بخش پوشاک و پارچه را هم به مردم روستا می فروخت. تمبرهای 1 و 2 و بعد 5 ریالی را با حوصله روی نامه ها می چسباند.
حوصله و صبر و متانت و امانت داری در ذات وی نهفته بود. چند سالی هم بعد از انقلاب عضو شورای روستا بود. کارهای مردم را با نفوذ معنوی که داشت به نحو احسن انجام میداد. کارهای پستی را هم سالها ادامه داد تا الان که وی به علت کهولت سن دیگر خانه نشین شده و در بستر بیماری بسر میبرد. برای سلامتی و عاقبت به خیری اولین پستچی روستای نظرآقا التماس دعا داریم.
حیدر رضانیا – 26/7/1392
برچسبها: پست چی روستا, اولین پست چی روستای نظرآقا, مشهدی اکبر عبدالهی, حیدر رضانیا, علی رزمجو, وبلاگ روستای نظرآقا, نظرآقا سلام, قدیمی های روستای نظرآقا, نامه,