-
یکشنبه 1392/03/26
-
13:39
-
469 بازدید
نامزدی از نامزدان ریاست جمهوری اجتماع کرده ، بزرگی که لابد مریدان بی شمار داشت و سینه چاک بی حساب.داشت یعنی مثلاً در باب انتخابات اظهار فضل می نمود با بیان رسا و گیرا به زعم خود و عده ای بیکار بی عار که بی شک دنبال لفت و لیس پاره استخوانی بودند به کلام جناب گوش جان سپرده بودند ، گروه بادمجان دور قاب چین نیز بیکار نبودند گاه بدون این که بفهمند والا مقام چه می بافد صدای تکبیرشان اذنین فلک را کر می کرد ، بی خود و بی جهت اشک از گوشه دیدگان سرازیر در حالی که نه مصیبتی بود ، نه درد و رنجی ، نه عذاب و گرفتاری و نه حس و عاطفه ای. دسته ای هم با شلوار گشاد سبز راه راه با جیب های آن چنانی مرتب در رفت و آمد بودند تا وانمود کنند که ما صاحب این مجلس و محفلیم . لابد پیش اهل و عیال پزی دهند که ما اینیم ! بنده به عنوان یک رعیت نه تنها موافق این برنامه ها ، میتینگ ها ، همایش ها ، سمینار ها چون طبل تو خالی نبوده بلکه معتقدم هرز دادن بیت المال و اوقات مردم است تازه اگر پای هزینه شخصی در میان باشد به جای این لاطائلات می شود گداها را کم کرد ، چهار جوان بیچاره را عروس یا داماد کرد و نان شبی به مستحق داد و...
داشتم از مطلب دور می شدم . آن واعظ که جلوه ای بر منبر داشت و مستمع سراپا گوش و صاحب ذوق (!) این گونه داد سخن می داد که مردم در گذشته نان نداشتند بخورند اما امروز ماشین دارند و سفرهای چهار میلیونی نوروز را چاشنی و مثال سخن می کرد.
در دل گفتم این مردک گمان می کنم از بیابان آمده یا از کره ی مریخ . چون همه و همه این روزها از بدبختی ، گرانی ، بیکاری مردم می گویند حتی آن نامزد پنجم ابتدایی شورای فلان ده کوره . اما این عجب بی انصافی است . گاز موتور را گرفتم تا چرندیاتش در میان دود و دم گم شود و مزخرفاتش حس شامه ام را نیازارد. کاش کسی بود یک دم آن مرید را بر سر بازار می آورد تا آن دخترک معصوم چادر به سر گدا را می دید که چگونه ملعبه و مضحکه بعضی بازاریان دم کلفت به خاطر دانه ای میوه می شود. کاش آن معلم را می دید که قره العینش برای چند میلیون ، فقط چند میلیون دارد چون شمع در مقابلش آب می شود و می سوزد اما نمی تواند کاری انجام دهد. کاش جوانان تحصیل کرده بیکار شرمنده پدر و مادر را می دید و والدین خجالت زده زن و فرزند. کاش انصراف از تحصیل بعضی جوانان این مرز و بوم را می دید و آمار و حشتناک پسران و دختران مجرد در سن ازدواج . کاش اجاره نشینان بی مسکن را می گفت و ریشه ی طلاق و فساد و هزاران کاش و کاش دیگر...
اما مثال مسافرت و ماشین برای رفاه مردم مثل این است که بگوییم فلان گدا را دیدم گوشت می خورد . آخر با انصاف ! این هم شد حرف. آن گونه که در نوروز دیدم ؛ اکثر مردم ،مسافت کوتاه را انتخاب کرده بودند حداقل در استان ما . عده ای هم از غر و لند دوستان و عیال ترجیح دادند به سفر بروند. دوست ما حتماً شاهزاده ابراهیم ، شاهزاده احمد را برای مثلاً مردم بزرگ ارم و بوشکان سفر حساب کرده ، چون قبه ی بزرگ این دو امام زاده را در مسیر می بینند یا حداقل از کنار آن می گذرند. نکته ی دیگر اگر می بینی مردم لگنی دارند سوار می شوند مربوط به عهد فروش پراید ماشینی بوده نه کیلویی. ثانیاً به خدا قسم خجالت نمی کشید این گاری هایی که دو شرکت خودروساز به مردم می دهند را جز آمار ماشین حساب می کنید...
کاش این قدر که رعیت امروز برای نامزدها مهم شده اند همیشه تاج سر باشند و ولی نعمت.
منبع :: دبیران زبان و ادبیات منطقعه ی سعدآباد ::
نوشته ی :: استاد اصغر علی خانی ::
برچسبها: نوشته ی, طنز, در, مورد, انتخابات, روستای, نظرآقا, منطقعه ی, سعدآباد, اخبار, نظرآقا سلام, روستای نظرآقا, منطقه ی سعدآباد,