-
شنبه 1396/04/17
-
11:09
-
435 بازدید
اندرحکایت تاجران محلی خرما:
نظرآقا سلام _ هدف اصلی کشت نخیلات درروستای ما(نظراقا)و منطقه سعدآباد ذخیره خوراک همراه بانان برای یک سال خانواده بوده است.
بعلت نبودجاده درست حسابی صادرات خرما آن انجام نمی گرفته است. به همین منظوربیشتر به شکل معامله پایاپای در روستاباشکل گرفتن دکان های محلی افراد مهاجر مثل پدرحاج محسین کازرونی خریدمیشد؛ آن هم بشکل (زر * خرما) برای یک سال اگر باغدار توانسته بود مبلغ پولی که دریافت کرده را پس بدهد که فبها، در غیر اینصورت (مخ) باریشه از دستش میرفت.
به مرور زمان و با مطلع شدن تقریبی روستاییان از اینکه خود دست بکار شوند هر آنکس که خر و و قاطری داشت، خرمای مازادش را در (بل ) میکرد و می برد بندرریگ ،گناوه، و بوشهر چون کم کم مردم نیاز به پول داشتند.
بعد از انقلاب که راههای روستایی و پل ها ساخته شدند، سر و کله تاجرانی از دالکی و مزیری بیبراه در روستای ما پیدا شدند.
آنان خرما را فیهاکتبن واپنگ خارک می بردند مثل تیری که درکمان رهاشده باشد و دیگه برگشتی نداشت.
حالا باید هر 6 ماه یک بار (ره دیم درازه) برفتی. چون تلیفونی نبود و با دست خالی باقلبی شکسته برگشتی.
خلاصه سرتونه درد نیارم خرما می رفت، پول هم گیر نمی آمد. نمونه اش را تمام مردم روستا تجربه کرده اند. تا ایکه چند نفر به اسم تاجر بومی ولات مثل حسن فیروز، مصطفی احمدی، مرحوم حاج غلامحسین نظرآقایی، سیداکبرموسوی، مرحوم علیرضا پرانداخته حیدر اردشیری و ... خودشان دست بکار شدند، و خرمای مردم را بشکل اجاره یا زیرمخی برمیداشتند.
خوبی و مزیت نامبردگان نسبت به تاجران غیر بومی این بود که اهل نظرآقا بودند. حداقل سرنانوایی، سرارامگاهی آنان را میدیدی و ملاقات میکردی و دقایقی از وضعیت اسفبار خودت نقل میکردی
که بی پولی چه بلاهایی سرخود و فرزندانش درآورده، اونم یه پک، به سیگارش میزنه دود غلیظ آن را از دوراهه بینی نثارت میکنه که یادت برود پول خرمایت را
اما حالا که برخی از مردم فهمیده اند که چه خبره، خودشون تصمیم به جمع آوری خرماشون میکنند.
اما و دریغا ...........
که دیو خشکسالی این هیولای وحشی بیش از 14 سال است، همچنان بر نفس این نخیلات پنچه گذاشته
و ول کنا هم نیست، انگار طلب کاراست، و آنها را قرار است ایستاده بکشد.
این حکایت همچنان ادامه دارد .............
حیدر رضانیا
برچسبها: اندرحکایت تاجران محلی خرما, نظرآقا سلام, علی رزمجو, حیدر رضانیا, خرما, تاجر خرما, موخ, نخل, روستا, استان بوشهر, دشتستان,