-
دوشنبه 1394/05/19
-
8:00
-
303 بازدید
نظرآقا سلام _ علمای بلاغت می گویند :وقتی واژه ای در یک معنا بگندد چون آب مانده بدل به سمبل می شود . اگر چه در مورد بعضی واژگان صدق می کند مثل کوه ، دریا ، چشمه و ... ظاهراً تبدیل به سمبل شدن آن گونه که بعضی فکر می کنند نباید کار آسانی باشد.
شاید بعضی واژه ها ذاتاً مشمول این قاعده نمی شوند. نمونه را . واژگان پر طمطراق در عین حال بیچاره ای چون فتنه ، بصیرت ، مولفه و ... قبل از ورود به فضای سیاسی ، سال و ماه می گذشت کسی حاضر نبود درب خانه ایشان آفتابی شود و دق الباب کند. به نوعی با کت و شلوار شیک ، حاضر نبودند پر و بالشان آلوده ی دامن هر کس و ناکسی شود . این واژه ها دوست دارند سمبل شوند و از دست مجامع سیاسی خلاصی یابند اما بعضی سریش وار ول کن و دست بردار ماجرا نیستند و هم چنان بر طبل قی آور این واژگان می کوبند. بر عکس این کلمات ، کل احمد به راحتی اب خوردن و بدون هیچ دغدغه ای بی آن که بخواهد سمبل پذیرایی شد.
در محافل دولتی، ترحیم ، هفت ،چهل ، عقد و عروسی بدون کاغذ پاره ای به نام ابلاغ وارد معرکه می شد و تکفل جذاب ترین نوع از شیرینی تر گرقته تا میوه های نوبرانه و گاه از سر تواضع آب آناناس تگری را تقبل می کرد. در مجالس بی در و پیکر از ترس تودیع و معارفه شخص دیگر به شربت کم شکر و چای دم نکشیده خرسند بود.
هرگاه او را می دیدم ، می رفتم در عالم فلسفه ی خلقت آدمی زاد . این که اوستا کریم ، نقاش هستی ، با چه ترفندی آن کله ی بزرگ را بر قله ی آن تن نحیف قرار داده که هر دم چون لنگه های سبک و سنگین بار شتر ، منار جنبان نمی شود. در فن پذیرایی بی همتا بود . هیچ وقت نشد کسی از نرسیدن شیرینی و میوه شاکی باشد.
اهل فراموشی و شک و دو دلی نبود. محال بود به کسی دو لیوان شربت رسد و دو شیرینی از کیسه ی کل احمد کاسب شود. کودکان رند در طول مسئولیت چندین و چند ساله وزیر مأکولات و مشروبات از ترس چشمان سفید و وزغی او ، دل سیری، میوه مفتی نخوردند و آرزوی برداشتن دو شیرینی را به گور بردند. در عروسی آدم های ممسک ، با حفظ سمت ، مسئولیت خطیر پذیرایی بانوان را به او می دادند و چه عشقی می کرد و کیفی وقتی می دید زنان با قابلمه ی خالی مشرف می شوند. نسوان حریص تنبل که تمام آمال و آرزوهای خود را برای گرد کردن روزی یک هفته پوشالی می دیدند و رویای پا نگذاشتن به حریم آشپز خانه را اضغاث احلام .
قطاری فحش و ناسزا در شب جمعه نثار گور پدرش می کردند. فارغ از همه ی این خوش خدمتی ها که نوعی احساس آرامش روانی را به او هدیه می داد بانیان خر پول نمی گذاشتند کیسه اش خالی بماند. با همه ی این اوصاف عادت زشتی داشت که هیچ وقت آن را رها نکرد. شیرینی ، میوه ، خوراک و ... اضافه را گوشه ای قایم می کرد . در فرصتی مناسب ، شبیخونی می زد ، پاتکی و همه را برای اهل و عیال روانه ی منزل مبارک می کرد.
ادامه دارد ...
اصغر علیخانی
برچسبها: اصغر علیخانی, سمبل پذیرایی, نظرآقا سلام, پایگاه اطلاع رسانی روستای نظرآقا, دبیر ادبیات و آموزش پرورش منطقه سعدآباد,